English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I am in a great hurry . I am pressed for time . U خیلی عجله دارم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I'm in a hurry. من عجله دارم.
I'm in a hurry. من عجله دارم
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
I live a very regular life . U زندگی خیلی منظمی دارم
I am very busy today . U امروز خیلی کار دارم
iam proud to know him U از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
iam p to of knowing him U از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
rattling U خیلی تند خیلی خوب
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
emergencies U خیلی خیلی فوری
emergency U خیلی خیلی فوری
speeding U عجله
snaps U عجله
snapping U عجله
snapped U عجله
hustle U عجله
forwardness U عجله
speeds U عجله
unhurriedly U بی عجله
haste U عجله
hasty U با عجله
hurrying U عجله
hustling U عجله
hurry U عجله
hurries U عجله
hustles U عجله
hustled U عجله
unhurried U بی عجله
speed U عجله
post U عجله
in a hurry U در عجله
snap U عجله
post- U عجله
hastiness U عجله
posted U عجله
posts U عجله
hurriedness U عجله
expeditious U از روی عجله
to be pressed for time U عجله داشتن
hotfoot U عجله کردن
hying U عجله کردن
in a hurried state U در حال عجله
festinate U عجله کردن
precipitous U از روی عجله
expedience U عجله کارمهم
to be under deadline pressure U عجله داشتن
hie U عجله کردن
hold hard U عجله نکنید
busks U عجله کردن
busking U عجله کردن
busked U عجله کردن
busk U عجله کردن
hurry up U عجله کنید
in a rush <idiom> U عجله داشتن
in a hurry <idiom> U عجله داشتن
make a hurry U عجله کنید
to make a hurry U عجله کردن
shuffle off U به عجله برداشتن
get a move on <idiom> U عجله کردن
get one's rear in gear <idiom> U عجله کردن
step on the gas <idiom> U عجله کردن
step on it <idiom> U عجله کردن
get cracking <idiom> U عجله کردن
haste U عجله کردن
take your time U عجله نکن
hurrying U عجله کردن
birr U عجله وسرعت
hurry U عجله کردن
stour U کشمکش عجله
speeder U عجله کننده
to make haste U عجله کردن
expediency U عجله کارمهم
hurries U عجله کردن
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
he is in a hurry to go U عجله دارد برفتن
Hurry up !Step on it ! Come on! U یا الله عجله نکن !
snatchy U با عجله انجام شده
one-two <idiom> U عجله کار شیطونه
sketchily U از روی عجله ناقص
sketchiest U از روی عجله ناقص
sketchier U از روی عجله ناقص
make a beeline for something <idiom> U با عجله به جایی رفتن
sketchy U از روی عجله ناقص
Why all this rush ? U عجله ات برای چیست ؟
I have a carton of cigarettes U من یک ... دارم.
slap together <idiom> U به عجله وبی مراقبت واداشتن
rush U حمله کردن هجوم با عجله
throw together <idiom> U عجله داشتن ومراقب نبودن
We rushed ( hurried ) back to the train station. U با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
take one's time <idiom> U انجام کاری بدون عجله
jotting U چیزیکه با عجله نوشته شده
rushed U حمله کردن هجوم با عجله
rushing U حمله کردن هجوم با عجله
Come on, shake a leg! U عجله بکن! [اصطلاح روزمره]
to shake a leg <idiom> U عجله کردن [اصطلاح روزمره]
I have tobacco. من یک توتون دارم.
I agree. U قبول دارم.
i intend to stay here U خیال دارم که ...
i wish to stay here U میل دارم ...
I have a headache. U من سر درد دارم.
I'm in doubt about it. U من بهش شک دارم.
I need my e U من دوست دارم
I have a question. U من یک سئوال دارم.
it is in my recollection U یاد دارم
i maintain U عقیده دارم که ...
my a is 0 years U من 04سال دارم
I am standing by you . I am right behind you . U هوایت را دارم
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
close the door please U خواهش دارم
own a house U خانهای دارم
spot check U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
Get a move on! U یکخورده عجله بکن! [اصطلاح روزمره]
There is no hurry , there is plenty of time . U عجله نکنید وقت زیاد داریم
spot checks U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
to decamp U با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
to skive off early [British English] U با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
I'll get there when I get there. <proverb> U حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
i am on the wrong side of 0 U من بیش از 05 سال دارم
i am famishing U از گرسنگی دارم می میرم
i humbly request that U خواهش عاجزانه دارم که ...
i am busy at the moment U اکنون کار دارم
i am rials in pocket U سه ریال در جیب دارم
i am purposed to go U در نظر دارم بروم
i have a hunch that U بیم یافن ان دارم که ...
I am positive that ... U من اطمینان کامل دارم که ...
i am reluctant to go U اکراه دارم از رفتن
iam ill bested U موقعیت بدی دارم
i have a hunch that U سخت گمان دارم که
i yearn for U ارزوی استراحت دارم
i stand to it that U جدا عقیده دارم که
i am purposed to go U قصد دارم بروم
i have a suit to the shah U به شاه عرض دارم
i have a silk rug Štoo U یک قالیچه ابریشمی هم دارم
I am staying at the hotel. U در هتل منزل دارم.
I feel nauseated. U حالت تهوع دارم.
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
I have an appointment with the dentist. U با دندانساز قرار دارم
I am over 50 years old. U من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I owe her a grudge U حق دارم که با اولج باشم
I believe in God. U من به خدا ایمان دارم.
I feel like throwing up. <idiom> U دارم بالا میارم.
I am beginning to realize ( understand ) . U کم کم دارم متوجه می شوم
I am deae beat . I am tired out . U از خستگی دارم غش می کنم
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
I have cigar U من یک سیگار برگ دارم.
I have a pain in my chest. U سینه درد دارم
I'll need a plot of land . U یک قطعه زمین لازم دارم
I would like to know the truth. U من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
I have a steady monthly income. U درآمد ماهیانه ثابتی دارم
I have all kinds of problems. U هزار جور گرفتار ؟ دارم
I have to study U من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
I'm working on it. U دارم روش کار میکنم.
He owes me some money. U از او پول می خواهم (طلب دارم )
I am thinding of going to Europe. U خیال دارم به اروپ؟ بروم
I am going on twenty. U دارم می روم توی 20سالگی ؟
i have a suit to the shah U عریضه برای شاه دارم
i have come on business U کاری دارم اینجا امدم
I like it. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
I love her with my whole being . U با تمام وجود دوستش دارم
please dont forget it U خواهش دارم فراموش نکنید
i own to having done it U اقرار دارم که ان کار را کرده ام
I have a date with my fiandee. U با نامزدم قرار ملاقات دارم
i intend to stay here U قصد دارم اینجا بمانم
It pleases me. U دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
thank tou for that book U خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
i heed your help U به مساعدت شما احتیاج دارم
i have worse to tell you U بدتر از این دارم که بشمابگویم
much as I'd like to <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
do tell me U خواهش دارم بمن بگویید
i p to arrange an intrriew U قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
i please to do it U خوش دارم که این کار را بکنم
i rely solely on god... U تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
I intend to buy a car . U خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . U دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
I'm sure we can come to some arrangement. U من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
I have a son your age. U پسری دارم بسن ( وسال) شما
pray consider my case U خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
I would like to learn the truth. U من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
i have as many books as you U کتاب شما دارید منهم دارم
i insist that he is innocent U جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i insist on his innocence U جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I'm starving [to death] . U از گرسنگی دارم میمیرم. [اصطلاح مجازی]
I am looking for work ( ajob). U دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
rushed U برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rush U برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushing U برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
I have a free hand in this matter. U دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com